چهارشنبه شب ۲۳ آبان ۱۴۰۳، لحظهای که خبر مرگ کیانوش سنجری در استودیوی لندن به گوشم رسید، چیزی فراتر از یک شوک خبری بود؛ پیامها و توییتها یکی پس از دیگری میآمدند. ذهنم درگیر این بود که چقدر این خبر قطعی است و تا چه حد میتوان به اطلاعات اولیه اعتماد کرد.
همزمان، در برنامه درباره افزایش خودکشی در نوجوانان با فروغ کنعانی، پژوهشگر اجتماعی، صحبت میکردم که نهایتا او خبر مرگ کیانوش سنجری را اعلام کرد.….روزنامهنگاری هستم که به اجبار از حوزه کاری و جامعهای که دغدغهش را دارم٬ دورم. این دوری، هرچند مانعی جدی در مسیر کار حرفهایام بوده، اما هرگز باعث نشده است از تلاش برای جستجوی حقیقت با ابزارهایی که در اختیار دارم، دست بکشم؛ درست مانند بسیاری از همکارانم در رسانههای خارج از ایران.
در جریان خبر مرگ کیانوش سنجری، شاهدانی بودند که ادعا میکردند پس از توییتهای آقای سنجری با او تماس گرفتهاند او را ملاقات کردهاند. همزمان، فعالانی خارج از ایران نیز پیگیر وضعیت او بودند. برای گردآوری روایتهای دست اول، گفتوگویی زنده (اسپیس) در ایکس برگزار کردم. هدف اصلی من این بود که فضایی فراهم کنم تا شاهدان آن روز بتوانند بدون واسطه، روایتهای خود را مطرح کنند. تلاش کردم خارج از ماجرا باقی بمانم؛ تنها بشنوم، سوالاتی که در اذهان عمومی مطرح بود را بپرسم و به کسانی که سوالاتی داشتند نیز فرصت پرسیدن بدهم.
در همین حال باید شرایط روحی شاهدان را هم در نظر میگرفتم. شاهدانی که تحت تاثیر شوک اولیه مرگ کیانوش سنجری بودند. شاهدانی که در این گفتوگو شرکت داشتند، تأکید کردند که مادر کیانوش در محل بوده و برادر کیانوش هم حضور داشته است. در همین حال یکی از سوالات کلیدی، مربوط به توییتی از کیانوش سنجری بود که بسیاری آن را به مرگ مادر او تعبیر کرده بودند. سوالی که خودم هم در گفتوگوی زنده مطرح کردم.
اظهارات ضد و نقیض برخی فعالان سوالها درباره مادر و برادر کیانوش سنجری را بیشتر کرد. تلاش کردم از منابع دیگر و مورد اعتماد٬ مطمئن شوم. شماره تماس برادرش را پیدا کردم و با او تماس گرفتم. مجید سنجری، برادر کیانوش، تایید کرد که مادرشان زنده است و برای رفع هرگونه شک، از مردم دعوت کرد فردا به مزار کیانوش بروند. برای انتشار صدای مجید سنجری، اجازه مستقیم از او گرفتم. سوالات و شایعات پیرامون خانواده سنجری به سرعت ادامه داشت. از همکارم کوروش صحتی٬ که از ۲۵ سال پیش کیانوش، مجید و مادرشان را میشناخت، در ساعات اولیه پس از مرگ کیانوش با خانواده او در ارتباط بود و اطلاعات نزدیکی از شرایط آنها داشت، خواستم برای شفافسازی شرایط و پاسخ به سوالاتی که در افکار عمومی مطرح شده بود، در برنامه «تیتراول» حضور پیدا کند٬ که لطف کرد و پذیرفت. همچنین از او خواستم که مجید سنجری را برای انجام یک مصاحبه متقاعد کند. مجید سنجری ابتدا مایل به انجام مصاحبه نبود. اما با افزایش شایعات و اتهامات، تصمیم او تغییر کرد. آنطور که متوجه شدم٬ حتی مادر کیانوش هم مایل بود که مشخص شود کیانوش فرزند او بوده و شایعات پایان پیدا کند.
مصاحبه با فردی که عزیزش را از دست داده (با هر درجه از صمیمیت)، مسئولیت و حساسیت زیادی دارد. هر سوال باید با درک شرایط روحی مصاحبهشونده مطرح شود تا همزمان با دریافت اطلاعات، به احساسات خانواده هم احترام گذاشته شود. خانوادهای که همزمان با مرگ عزیزشان مجبور به اثبات نسبت فامیلیشان با او شدهاند.
پس از انتشار مصاحبه با مجید سنجری، برخی مخاطبان در فضای مجازی ادعاهایی درباره او و لحنش در این مصاحبه مطرح کردند. بهعنوان یک روزنامهنگار، وظیفه من روشنسازی حقایق است، نه قضاوت درباره احساسات یا رفتار افراد. لحن و رفتار افراد در چنین شرایطی٬ ممکن است دلایل متعددی داشته باشد که خارج از حوزه مسئولیت و تخصص من است.
در گزارشها و روایتهایی که منتشر کردهام، هرگز ادعا نکردهام که تمام ابعاد مرگ کیانوش سنجری روشن و بیابهام است. برعکس، بارها تاکید کردهام که ابهاماتی در این ماجرا وجود دارد؛ ابهاماتی که بعضا حتی برای خانواده هم مطرح است و در گزارش هم به آن اشاره شد.پوشش این اتفاق دردناک یادآوری میکند که روزنامهنگاری تنها در پاسخ دادن به سوالات خلاصه نمیشود، بلکه گاهی وظیفه آن٬ طرح سوالات جدید است. گاهی اوقات، حقیقت بهگونهای است که با ارائه آن، نه همه پاسخها، بلکه پرسشهای بیشتری در ذهن شکل میگیرد. این پرسشها به خودی خود میتوانند ارزشمند باشند، چرا که ما را به فهم عمیقتری از واقعیتها نزدیک میکنند.
من بهعنوان یک روزنامهنگار، نمیتوانم ادعا کنم که تمام پاسخها را در اختیار دارم. وظیفه من تنها این است که حقایق را، تا جایی که میتوانم و ابزارها اجازه میدهند، گردآوری و مستند کنم. اینکه این حقایق چه پرسشهایی را در ذهن مخاطب ایجاد میکنند یا چگونه او را به جستوجوی بیشتر وا میدارند، بخشی از همان فرآیندی است که به آگاهی عمومی منجر میشود.روزنامهنگاری واقعی، نه به دنبال جلب رضایت همه، بلکه متعهد به شفافیت و روشنگری است. رسالت آن، بازگو کردن واقعیتها است، حتی اگر این واقعیتها ناخوشایند یا چالشبرانگیز باشند.